خلاصه قسمت 11 سریال افعی تهران + لینک دانلود
در این بخش از سایت قاب فردا در مورد لینک دانلود قسمت 11 سریال افعی تهران با بازی پیمان معادی و آزاده صمدی به کارگردانی سامان مقدم به همراه لینک خرید قسمت یازدهم فیلم افعی تهران با بازی سحر دولتشاهی مطلبی را برای شما آورده ایم، با ما همراه باشید.
خلاصه داستان قسمت 11 سریال افعی تهران
اول سریال به گذشته باز میگردد و و پدر و مادر آرمان درباره کار یاور بحث و گفتگو میکنند.
مادر آرمان از پدر آرمان میخواهد که مجوز غیر قانونی اداره را امضا کند و زندگیشان را از این رو به اون رو کند ولی یاور قبول نمیکند.
بین این دو نفر بحث بالا میکشد و یاور به زندان میافتد و مادر آرمان به دیدار شوهرش به زندان میرود و از او میخواهد که آن امضا را بزند تا زندگیشان تغییر کند.
بعد از تیتراژ قسمت 11 سریال افعی تهران:
پژمان جمشیدی به صحنه فیلمبرداری باز میگردد و همه عوامل از این اتفاق خوشحال هستند. مدیر فیلمبرداری از تهیه کننده میپرسد شنیدم که آرمان بیانی بازداشت شده است ولی تهیه کننده میگوید که این حرفها کذب و شایعه است.
پژمان جمشیدی با بابک پسر آرمان بیانی بازی میکند و به او میگوید که میخواهد یک فنجان قهوه و با یک آهنگ به سراغ پدرش برود.
پژمان جمشیدی در آغوش آرمان بیانی در حال پایکوبی است و شور و شعف خاصی دارد.
بابک مزاحم کار پژمان جمشیدی است و نمیگذارد دیالوگهایش را حفظ کند.
دکتر مشتاق روانشناس آرمان بیانی به صحنه فیلمبرداری میآید و آرمان بیانی از این آمدن او سوپرایز میشود.
دکتر مشتاق از بازداشت آرمان از او سوال میپرسد و میگوید چه اتفاقی افتاده است.آرمان بیانی می گوید هیچ اتفاقی نیفتاده است و یک جلسه پرسش و پاسخ بوده است.
دکتر مشتاق میگوید که همسر سابقت به دیدن من آمده است و پرسیده است که چگونه با آرمان آشنا شدهای؟
فیلمبرداری مجدداً شروع میشود، آرمان بیانی نکتههایی را گوشزد میکند و صحنه را برای ضبط سکانس جدید آماده سازی میکند
مجدداً دکتر مشتاق صحبت میکند و از سختی کار فیلمبرداری و کارگردانی میگوید در این حین آرمان از دکترش تشکر می کند و می گوید روحیش عوض شده است
آرمان بیانی کیکی را آماده میکند و به سمت پسرش میرود همگی جشن میگیرند تولد بابک پسر آرمان است.
سر صحنه فیلمبرداری همگی در حال پایکوبی و رقص برای تولد بابک پسر آرمان بیانی هستند.
دکتر مشتاق میگوید که ای کاش میگفتی که تولد پسرت است تا من هم یک کادو میگرفتم مهمانهای حاضر کادوها را یکی یکی به بابک میدهند و در پایان عکس دسته جمعی میگیرند و همگی خوشحال هستند.
دکتر مشتاق پیشنهاد میدهد که آرمان بیانی و الهه همسر سابقش را در یک جلسه با هم ببیند میخواهد دوباره آنها به زندگی بپیوندند
جشن تولد تمام میشود و آرمان و بابک به خانه میروند آرمان قد بابک را اندازه میگیرد.
در این صحنه بابک در حال بازی کردن تبلت و دیدن تلویزیون است و آرمان در گوشی خود به دنبال یک تلویزیون جدید میگردد تا برای بابک بخرد بابک دست پدرش را میگیرد و به او اطمینان و اعتماد میکند
عشق دو طرفه پدر و پسری در این صحنهها دیده میشود و آرمان موهای بابک را نوازش میکند و به او عشق میورزد.
آرمان بیانی و پسرش به مهد کودک میروند و در آنجا یک نمایش توسط بچهها اجرا میشود یکی از بچههایی که در حال اجرا میباشد ناگهان دیالوگ خود را حفظ از یاد میبرد به خاطر بیماری تنگی نفس که قبل از اجرا داشته است
مربی آنها از تماشاگران عذرخواهی میکند و میگوید او قبل از اجرا کسالت داشت به هر حال نمایش ادامه پیدا میکند تا اینکه بابک پسر آرمان یکی از اجرا کنندهها به صحنه میآید.
در بین نمایش الهام مادر بابک بین تماشاگران میآید و در کنار آرمان مینشیند در این لحظه در این لحظه بابک حواسش به مادرش است و پدرش میگوید که اجرا را ادامه بدهد و نمایش با موفقیت به اتمام میرسد همگی دست میزنند و بابک را تشویق میکنند.
الهه و آرمان بعد از نمایش با هم صحبت میکنند الهه میگوید که با نامزد جدیدش به هم زده است و از هم جدا شدند
الهه میگوید که بابک را باید به کیش ببرد ولی آرمان مخالف است.
الهه و آرمان درباره رفتن یا نرفتن بابک با هم بحث و گفتگو میکند الهه میگوید که میخواهد بابک را به هر قیمتی به کیش ببرد ولی آرمان میگوید پسرش به من وابسته شده است و دل کندن از او محال است.
آقای عزیزخانی همسایه آرمان بیانی با الهه صحبت میکند و میگوید که آرمان در این مدت خطایی از او سر نزده است
البته عزیزخانی به الهه میگوید که چطور پسرش را به آرمان سپرده است
لحظه جدایی بابک از پدرش فرا میرسد و بابک آماده میشود تا با تاکسی به همراه مادرش به فرودگاه برود
بابک پدرش را بغل میکند و هر دو گریه میکنند لحظه جدایی فرا رسید بابک با مادرش به کیش میروند
آرمان به الهه میگوید که مراقب پسرش باشد و حواسش به بابک باشد
لحظه جدایی آرمان گریه میکند و الهه او را دلداری میدهد و میگوید هر شب ابک به او تماس میگیرد
هنوز عشقی بین الهه و آرمان هست الهه میگوید که چرا نگران رفتن من نیستی ولی نگران رفتن بابک هستی
الهه میگوید که وقتی به کیش رسیدیم او را خبردار میکنیم.
آرمان بیانی به خانه میآید و تلویزیونی که سفارش داده است را برای او میآورد آرمان بیانی ی مجازی و شبکههای اجتماعی را پیگیری میکند و فیلم تکذیبی اش را نگاه میکند.
آرمان بیانی از دورب پسرش میخواهد به شمال برود به داوود رانندهاش تماس میگیرد تا با هم شبانه به شمال بروند ولی داوود میگوید که ماشین را در تعمیرگاه گذاشته است و فردا صبح ماشین درست میشود و میتوانند به شمال بروند ولی آرمان میگویند میخواهم الان بروم چون تحملم کم است
در سکانس بعدی فردی مشکوک را نشان میدهد که به خانهاش میرود و در حال استراحت است آرمان شبانه به شمال میرود
آرمان در ماشینی که به سمت شمال است با الهه و بابک صحبت میکند و یک فیلم از جاده برای آنها میفرستد به نیلوفر تماس میگیرد و میگوید فیلمبرداری فردا کنسل است به خاطر شمال رفتنش.
در این لحظه همان مرد گمنامی که در سکانس قبلی بوده است توسط یکی خفه میشود او چه کسی میتواند باشد آیا آرمان بیانی افعی تهران است یا خیر .
در سکانس پایانی این قسمت آرمان بیانی در ساحل دریای شمال فیلمی را ضبط میکند و میگوید دلش برای پسرش تنگ شده است . قسمت 11 سریال افعی تهران با همین سکانس به پایان میرسد
فردی که در سکانس آخر کشته میشود فردی گمنان نیست . پدر مرضیه افعی تهران است🥰